به نام رویای وجودم |
|||
کابوس رنج اسیر چرایم نمی کند با من نفس کشیده رهایم نمی کند همچون هوا درون تنم می دمد و باز مثل حباب از آب جدایم نمی کند صد واژه در هوای ترانه غزل شدم کلمات خسته نیز هجایم نمی کند در حجم ناگهانی تردیدها چرا یک اتفاق خوب صدایم نمی کند آن چشم های قهوه ای تلخ بی مرام دیگراسیر شرم و حیایم نمی کند نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |