به نام رویای وجودم |
|||
کودک بزرگ می شود ومرد می شود کودک اسیر بیکسی ودرد می شود وقتی که کوچک است همه خانه ها ازاوست اما به دست ماوشما طرد می شود گیرم که دست بچگیش گرمگرم بود اما شبیه دست شما سرد می شود گیرم که صورتش به دلالی آینه است اما در اوج حادثه ها زرد می شود کودک بزرگ می شود وبیکس وغریب شب میرود وبه کوچه وشبگرد می شود اخر شبیه غربت قران خانه تان یک گوشه می نشیند وپرگرد می شود کودک بزرگ می شود ودربزرگیش مثل همه ومثل تو نامرد می شود... نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |